داستان دوستان
خبر از فرزند و قیافه او در شکم مادر
مرحوم شیخ صدوق و دیگر بزرگان آورده اند، به نقل از شخصى به نام
عبداللّه بن محمّد علوى حکایت کرد:
پس از گذشت مدّتى از شهادت حضرت علىّ بن موسى الرّضاعلیهما السلامروزى
بر ماءمون وارد شدم و بعد از صحبت هائى در مسائل مختلف،اظهار داشت :
همسرى داشتم که چندین مرتبه ، آبستن شده بود و بچّه اش سِقط مى شد،
در آخرین مرتبه که آبستن بود، نزد حضرت رضا علیه السلام رفتم و گفتم :
یاابن رسول اللّه ! همسرم چندین بار آبستن شده و سقط جنین کرده است ؛
و الا ن هم آبستن مى باشد، تقاضامندم مرا راهنمائى فرمائى تا طبق دستور
شما او را معالجه ودرمان کنم و بتواندسالم زایمان نمایدو نیزبچّه اش سالم بماند.
چون صحبت من پایان یافت ، حضرت رضا علیه السلام سر خویش را به زیر افکند
و پس از لحظه اى کوتاه سر بلند نمود و اظهار نمود: وحشتى نداشته باش ،
در این مرحله بچه اش سقط نمى شود و سالم خواهد بود.
و سپس افزود: به همین زودى همسرت داراى فرزند پسرى مى شود که
بیش از هرکس شبیه به مادرش خواهد بود، صورت او همانند ستاره اى
درخشان ، زیبا و خوش سیما مى باشد.
ولیکن خداوند متعال دو چیز در بدن او زیادى قرار داده است .
با تعجّب پرسیدم : آن دو چیز زاید در بدن فرزندم چیست ؟!
حضرت در پاسخ فرمود: یکى آن که در دست راستش یک انگشت اضافى
مى باشد؛ و دوّم در پاى چپ او انگشت زایدى خواهد بود.
با شنیدن این غیب گوئى و پیش بینى ، بسیار در حیرت و تعجّب قرار گرفتم
و منتظر بودم که ببینم نهایت کار چه خواهد شد؟!
تا آن که پس از مدّتى درد زایمان همسرم فرا رسید، گفتم : هرگاه مولود به
دنیا آمد، به هر شکلى که هست او را نزد من آورید.
ساعاتى بعد، زنى که قابله بود، وارد شد و نوزاد را - که در پارچه اى ابریشمین
پیچیده بودند - نزد من آورد.
وقتى پارچه را باز کردند و من صورت و بدن نوزاد را مشاهده کردم ، تمام پیش
گوئى هائى را که حضرت رضا علیه السلام بیان نموده بود، واقعیّت داشت و
هیچ خلافى در آن مشاهده نکردم .1
××××××××
1- تلخیص از عیون اءخبارالرّضا علیه السلام : ج 2، ص 208، ح 11، مدینة المعاجز: ج 7، ص 95 ح 2198، الثّاقب فى المناقب : ص 486، ح 415.